مصاحبه گالری ایده با سالومه مسچیان
سالومه مسچیان یکپارچه شور و شوق است. او با اینکه تکنیکهایی همچون رنگروغن و آکریلیک را امتحان کرده اما رنگ و بافتهای منحصربهفرد پاستل گچی، او را شیفته خود کرده و با همه وجودش سعی دارد سهم ویژه خود را در نقاشی پاستل ایفا کند. علاوه بر این شاهد آن است که افراد کمی وارد این حوزه میشوند و کمتر به شکل بلندمدت در آن باقی میمانند. موضوعاتی که کار میکند کاملاً حسی است و سبک غالب او رئالیسم است.
چه شد که وارد حوزه نقاشی شدید و در این رشته ماندگار شدید؟
اول از همه اینکه من در یک خانواده هنری بزرگ شدم و در خانواده ما هنر بسیار اهمیت دارد. از بچگی علاقهمند به هنر بودم و در مدرسه و دانشگاه، آن را ادامه دادم و هنر به بخش مهمی از زندگی من تبدیل شد. سالها تکنیکهای مختلف را کار کردم و خودم را در جریان مسائل هنری قرار میدادم. مرتب به نمایشگاههای هنری سر میزدم، در همایشها و سخنرانیهای هنری شرکت میکردم، کتابها و مجلات هنری را میخواندم. تکنیکهای جدید را فرا میگرفتم و سعی میکردم احساساتم را درگیر کنم و این داد و ستد به رشد هنری من در هر دوره سنی که بودم کمک کرد. هیچوقت هنر را کنار نگذاشتم و همیشه به هر نحوی پیگیرش بودم و در مرحلهای این مسئله برایم بسیار مهم و جدی شد. دوست داشتم خیلی جدیتر روی هنرم تمرکز کنم و مرتب در این قضیه به دنبال یادگیری و تمرین بودم.
آیا از ابتدا با سیستم پاستل گچی کار کردید؟
من از اول علاقه خیلی شدیدی به طراحی و رنگشناسی داشتم و تکنیکهای دیگر مثل رنگروغن و آکریلیک را هم دنبال میکردم اما در جایی احساس کردم که که پاستل حس عجیب و بافتهای بسیار زیبایی را در اختیار من میگذارد. حس عجیبی که به دست گرفتن گچ و کار کردن روی مقوا به من میداد برایم بسیار دوستداشتنی بود. درعینحال متوجه شدم که در اینجا خلائی وجود دارد و درنتیجه پیگیر شدم تا تمرکزم را روی این بخش از هنر قرار دهم و روی آن کار کنم و آن را ارائه بدهم.
سبک کاری شما بیشتر تحت تأثیر چه سبکهایی است؟
سبک کاری من بیشتر تحت تأثیر رئالیسم و امپرسیونیسم است و موضوعاتی که انتخاب میکنم، موضوعاتی کاملاً حسی است. تا زمانی که حس و دلم با کارم یکی نباشد قادر به انجام کار نیستم. خیلی از موضوعاتم براساس عکاسیهای من هستند یا اگر فیگور یا پرترهای را کار میکنم، فیگور و پرتره خودم است.
موضوعاتتان را بر اساس چه چیزی انتخاب میکنید؟
موضوعاتم گاهی مزرعه است و درنتیجهٔ عکسهایی هستند که در سفرهایم مثلاً به ماسوله یا ابیانه میگیرم و گاه یک افرادی مثل عشایر یا زنان شالیکار. دوست داشتم عرصههای مختلف را امتحان کنم حالا میخواهد منظره باشد یا پرتره و یا کارهای فیگوراتیو، گستردگی و نشان دادن قدرت قلم در عرصههای مختلف برایم مهم بود. در نمایشگاههای بعدی اما به دنبال کار کردن در یک حوزه مشخص هستم.
بهطورکلی فرم برای شما از اهمیت بیشتری برخوردار است یا موضوع و محتوا؟
هر دو، هماهنگ باهم. چون نظرم این هست که موضوع دارای اهمیت است و باید هنرمند با آن ارتباط برقرار کند و مخاطب هم بتواند با آن رابطه برقرار کند؛ فرم هم نشاندهنده سواد، قدرت و تشخیص هنرمند است و مهم است که هر دو کفه ترازو سنگین باشد.
آینده کاری خودتان را چطور میبینید؟ دوست دارید در آینده در کجا قرار بگیرید؟
همه دوست دارند در جایگاههای خوب باشند (با خنده). دوست دارم جایگاه من در راستای تعالی مملکتم و هنر این مرزوبوم باشد.
اگر روزی مجبور شوید هنر را کنار بگذارید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
این اتفاق نخواهد افتاد و من از همه قوایم استفاده میکنم که این اتفاق نیفتد. اگر یک روزِ من با هنر نگذرد، بیمار میشوم. همه کارهای اصلی من در راستای هنرم است و سایر کارها فرعی به حساب میآیند. چه حین کار کردن باشد، چه هنگام گرفتن عکس و مراحل آمادهسازی کارهایم، همه کارهایم به نوعی با آفرینش هنری گره خورده است. تمام سعی من بر این است که این اتفاق نیفتد و مطمئنم که این اتفاق هیچوقت نخواهد افتاد.
خلق و آفرینش هنری برای شما چه معنایی دارد؟
فکر میکنم خداوند هنرمندان را خیلی دوست دارد و هر کسی نمیتواند هنرمند بشود. هر کسی شوق به هنر پیدا نمیکند، نمیتواند قلممو یا پاستل به دست بگیرد چون این فرآیندی درونی و حسی و نوعی رابطه و سیر و سلوک است که در خلوت خودت مینشینی و اثری را خلق میکنی و در بسیاری موارد خلق این آثار، کپی از کار خداوند است چون هر چیزی از طبیعت گرفته تا انسان آفرینش خداوند است که ازنظر من بسیار با ارزش است. کسی که اثری را خلق میکند اول از همه از خدا تشکر میکند زیرا خداوند بزرگترین نقاش و هنرمندی است که ما همه آن را میشناسیم و حس خوبی در هنرمند ایجاد میشود که او هم میتواند خالق اثری باشد.